شکر گزاری
تا حرف میزد میگفت الهام هر چی دارم از خدا دارم . نمیدونم چطوری شکرش رو به جا بیارم
خیلی اهل شکر گزاری بود .
واسه مثال یه روز که رفته بودم باهاش درس بخونم قبل از اینکه شروع کنیم گفت یه لحظه
صبر کن الان میام ...
رفت تو اتاقش و برگشت ...
وقتی درس خوندنمون تموم شد دوباره رفت تو اتاقش ..
در طول مدتی که اونجا بودم این کار رو چند بار تکرار کرد قبل از ناهار بعد از تاهار ...و ...
بعدها فهمیدم که هر بار میرفته سجده شکر به جا می آورده !
شاید ظاهر ساد ش ایمان قشنگش رو نشون نمی داد .
به این فکر میکنم که چقدر شکر گزارم !
نظرات:
«ژوپی» میگوید: |
«ماهی رو هر وقت از آب بگیری بوی ماهی میده...ضمنا به جای اینکه هرروز تم عوض کمی بیا یه پست بزار عزیزم. من میخام بلاگمو حذف کنم یا امشب یا فردا » |
«الهام» میگوید: |
«ماهی رو هر وقت از آب بگیری مرده » |
«ژوپی» میگوید: |
«سلام میبینم که تلنگر خوردی. ساعت خواب» |
جوابیه |
«الهام» میگوید: |
«قدم سر دیده گذاشتین ژوپی جونمم ببخش دیگه :-*» |
«ژوپی» میگوید: |
«وای ملت چه باکلاسه بلاگشون. این نظر دهیدش چرا باید پرسشنامه پر کنی؟ صد تا سؤال داره» |